مکتب اقتصادي اصفهان
تأملاتي در باب تاثيرات جمعيت و بهره بر اقتصاد
بررسي علمي جمعيت و دفاع از رشد آن بدليل وجود آثار مثبت و نامحدود مترتب بر آن
لزوم و چگونگي تنظيم حيات اقتصادي- اجتماعي بر اساس تحولات جمعيتي و تلقي زمان به عنوان شمارگر و بستر حرکات
بيان و اثبات علمي نفي ربا (وامدهي و وامگيري همراه با زيادت از قبل معين)
تدابير عملي در جهت عاري سازي حيات اقتصادي از بدهي (خاصتاً رهايي از انواع مختلفه بازي هاي به اصطلاح پونزي)
بيان چگونگي حاکميت و تسلّط غايي پول در اقتصاد متعارف
طراحي نظام پولي ايدهآل به منظور اصلاح نظام ظالمانه پولي موجود
تلاش در بازسازي اقتصاد در رهنمون کردن پس اندازهاي اسمي به پس اندازهاي اصيل اجتماعي
بازتوزيع ثروت و درآمد مبتني بر اصول نظام اسلامي (بسترسازي به منظور جلوگيري از هرگونه رانت خواري)
بيان چگونگي تناقضات معيارهاي سنجش اقتصاد متعارف با اصول اسلامي و تلاش در جايگزين نمودن آنها
مکتب اقتصادي اصفهان به دنبال تبيين علمي آثار مثبت جمعيت و آثار سوء وامدهي و وامگيري ربوي و ايجاد توهم پولي و مکانيسمهاي شکلگيري آنها است و در نهايت به دنبال طراحي يک نظام پولي ايدهآل است.
نفي علمي ربا و دفاع از جمعيت
بنا به عقيده مکتب اصفهان، «زمان» صرفاً شمارشگر و واحد حساب براي حرکت است. زمان، محرک و عامل حرکت نيست. حرکت اصيل و طبيعي، «حرکت انسان» و انباشت کمّي و کيفي انسان است. تکامل و پيشرفت متکي بر حرکت به عنوان متغير وضعي است. از اين رو لازم است شاکله اصلي حرکت را رقم زند نظم طبيعي مبتني بر حرکت انسان و آنچه که در او متضمن است تنظيم و قوام يابد. پيشي گرفتن زمان که امري مجازي است نسبت به رشد کمي و کيفي انسان که امري حقيقي و اصيل است برهم زننده اين نظم است. «ربا» باعث ايجاد زمان مجازي ميشود و در نتيجه برهمزننده نظم طبيعي اجتماع است و متأسفانه رفتار مجازي (غيرطبيعي) انسانها به صورت امروزي را شکل ميدهد و نهايتاً منجر به هرج و مرج و نابودي ميشود. ربا به مصرف شتابي بيش از حد طبيعي ميدهد و باعث ناپايداري و نابودي منابع خدادادي و اعواج در رفتار عقلايي و دستورات الهي ميشود. در مقابل، رشد جمعيت هم از بُعد کمّي و هم کيفي منشاء برکات نامحدود است. اين برکات در صورت کنارنهادن زندگي مبتني بر بدهي و وام ربوي و تغيير حاکميت و تسلط پول در زندگي آحاد بشر حاصل خواهد شد. هدف، جمعيت است، و اقتصاد ابزار. در نتيجه کنترل و تنظيم جمعيت، يعني کنترل هدف که خلاف عقل است. لازم است اقتصاد را با جمعيت تنظيم نمود و نه برعکس.
ماهيت پول و نظام پولي از ديدگاه مکتب اصفهان
براي طراحي يک الگوي پيشرفته مبتني بر مباني اسلام، لازم است در ابتدا آسيبهاي نظام پولي معاصر شناسايي شده و به جامعه معرفي شود. آنگاه تلقي اسلام نسبت به پول و نظام پولي، استنباط شده تا در نهايت بتوانيم آنرا در مناسبات اقتصادي حاکم سازيم. پول يک پديده اجتماعي است که فعاليتهاي اقتصادي انسانها را متأثر ميسازد به گونهاي که ميتوان آن را رقمزننده حيات اجتماعي و سياسي آحاد مردم دانست.
مذهب سامري: تبديل پول به هدف و غايت فينفسه
در فرهنگ ماديگرايانه مدرن، پول ديگر وسيله و ابزار نيست بلکه تبديل به «هدف» شده است و همين مسئله باعث اعمال شيطاني و نتايج غيراخلاقي و انحرافي عظيم گشته است. حاکميت اين تلقي از پول به دارندگان آن امتيازهاي خاصي بخشيده است، و متقابلاً باعث به ضعف کشاندن انسانها و جوامع متعدد شده است. نظام پولي رايج در بسياري از جهات، ضداخلاقي است و داراي نواقص و نارساييها و ناکارآمديهاي فراواني است که رفع آنها، نيازمند شناخت ابعاد اقتصادي، اجتماعي و اخلاقي پول است. علم اقتصاد حتي در چارچوب نظريات نظام سرمايهداري به ناکارآمدي و بيثباتي ناشي از نظام پولي موجود اعتراف نموده است و به روشهاي مختلف، پديدههاي نکبتباري همچون توزيع ناعادلانه درآمد و ثروت، تخريب محيط زيست، بيکاري، تورم و غيره را به ناشي از نظام پولي حاکم فعلي ميداند. با اين وجود اين نظام آنچنان ريشه دوانيده و بسترسازي به اصطلاح مترقيانهاي نموده است که حتي متخصصين پول و نظامهاي پولي را به بيراهه کشانيده و امر را بر آنان مشتبه ساخته است. ساختار نظام پولي که امروزه در جهان، شکل گرفته، تضمينکننده و تأمينکننده منافع گروههاي خاص است و از همين رو به رغم اثرات منفي فراوان براي اکثريت، طرحي انقلابي براي تغييرات مبنايي در اين نظام پيريزي نميشود. در طراحي نظام آرماني، نظام اقتصادي اسلام ميتواند بسيار کارگشا باشد.
در مسير تحول و دگرگوني پول و نهادهاي پولي از ابتداي تاريخ بشر تاکنون با چنين وضعيت اسفباري مواجه نبودهايم: يعني حاکميت هرچه بيشتر اعتبار و درگير شدن زندگي آحاد بشر و حتي دولتها با بدهي، آن هم بدهي به گروههاي خاص (بانکداران)، گروههايي که بر دسترنج انسانها سيطره پيدا نمودهاند و بر ثروتهاي ملي چنبره زدهاند و انسانها را ظالمانه تحت انقياد خويش درآوردهاند. مشکل اساسي اينجاست که اين بدعت جديد يعني پول و آثار واقعي نظام پولي معاصر، توسط نخبگان براي جامعه معرفي نشده است.
نظام پولي موجود، ابعاد وسيعي از مبادلات اقتصادي را ربوي نموده است. رباخواران و بانکداران جهاني قوانين و قواعدي را در جهان حاکم ساختهاند که خروج از آن در اين برهه از زمان تقريباً ناممکن مينمايد. گروههايي بوده و هستند که تفکرات اقتصادي غير الهي را در طول تاريخ گذشته، به دليل برداشت نادرست از تورات و انجيل بر جهان حاکم ساختهاند. اين گروه جنايتکار جهاني (يعني بانکداران) به همراه نژادپرستان که زير لواي شعار علمي لعابِ اصلاح نژاد انسان (Eugenics)، نژادپرستي ميکنند و تلاش دارند جمعيت ديگر انسانها را محدود نگاهدارند، استيلاي جهاني را در عرصه اقتصاد دردست دارند.
لازم است در مواجه با اين گروه شيطاني تلاشهاي گستردهاي انجام شود. ضرورت دارد که براي رهايي از سلطه پول و استبداد ناشي از نظام پولي معاصر، نقش اجتماعي و ملي پول به عنوان ابزار و وسيله براي نيل به اهداف متعالي، احيا شود و کنترل و حاکميت بر آن به مردم بازگردانده شود و متغير اصلي و هدف جامعه، يعني جمعيت انساني، به عنوان ثروت واقعي با تمام ابعاد کيفياش اعم از دانش و تقوا در جايگاه اصلي خود قرار گيرد. امروزه تحت تأثير نظام سرمايهداري يا نظام پولداري ما معکوس حرکت ميکنيم. به جاي اينکه انسان را هدف قرار دهيم و پول را ابزار تلقي نموده و کنترل نماييم، انسان را کنترل ميکنيم و پول و پاداش آن را هدف قرار ميدهيم. آنچه که توسط بانکداران و نژادپرستان تسري يافته، تغيير در معيارهاي ارزشي است، به گونهاي که رذيلت به جاي فضيلت نشسته و فضيلت را به جاي رذيلت.
نگاه کوتاهي به مکاتب جاري اقتصادي حاکم در جهان بيندازيد. فيالمثل انقلاب به اصطلاح فکري اقتصادي جان مينارد کينز را در نظر بگيريد که فضيلت را در بيشينه نمودن مصرف سرانه ميداند و اسراف را توصيه ميکند. در پرتو راهنماييهاي کينزي، رجحان زماني و به امروز انداختن مصارف آتي قاعدهاي جهاني ميشود، کنز پول و رجحان آن، علمي ميشود و در نتيجه، پول و پاداش آن جايگاه خاصي را در تنظيمات اقتصادي به خود ميگيرد. اين آموزه در کنار ديگر توصيهها، سبب شده که انسان از نقش خود باز ماند و به جاي هدف، ابزاري در کنار بقيه ابزار همچون ماشين قرار ميگيرد.
جاي بسي تأسف است که در کنار استيلاي بانکداران، افکار يوجنيکسي حاکميت يافته و کنترل انسان در دستور کار قرار ميگيرد. انسانهاي متعلق به ديگر نژادها از نگاه آنها پست هستند. اين چه منطقي است که حاکم شده است؟ لازم است که، ايدز، سفليس، ميکروب، ويروس و پارازيتها کنترل شوند و نه انسان. تورم، بيکاري، رباخواري، اسراف و خلق پول بايد کنترل شود و نه انسان. اين چه سياستي است که دنبال ميشود؟ کجاي علم ميگويد هدف را کنترل ولي ابزار (پاداش پول) را رها کنيد و تکليفش را به بازار بسپاريد! بانکداران براي تقويت مباني سرمايهداري (پولداري)، در مسير علم انحراف ايجاد نمودهاند.
نقد خلق پول بانکي و اعتبار
يکي از مواردي که در مکتب اصفهان به نقد آن اهتمام شده است، بحث اعتبار بانکي و خلق پول است. چنانچه براي تنظيم اوضاع اقتصادي لازم باشد سياست پولي انبساطي در دستور کار قرار گيرد و بخواهيم اين سياست را از طريق بازي با نرخ تنزيل قانوني عملياتي نماييم، در نتيجه:
- به تورم دامن زدهايم؛
- توزيع درآمد را ناعادلانهتر نمودهايم؛
- پول را از دست مردم به جيب بانکداران سرازير نمودهايم؛
- بيثباتي بالقوه ايجاد نمودهايم؛
- عدم امکان کنترل پول را هرچه بيشتر فراهم نمودهايم؛
- بيکاري را تثبيت نمودهايم؛
- جامعه را در راستاي بدهي بيشتر قرار دادهايم؛
- نرخ ترجيح زماني را ارتقاء داده و نهايتاً باعث تخريب محيط زيست شدهايم؛
- محيط را براي رجحان نقدينگي هموار ساختهايم.
اين روند باعث خواهد شد که بيعدالتي بيننسلي (يعني تبعيض به نفع نسلهاي فعلي و به ضرر نسلهاي آتي) ايجاد و تشديد شود، محيط و جامعه به ربا خواري سوق داده شود، جامعه به دو گروه دارا و ندار کشانده شود و گروههاي خاصي بر پول ملي مسلط شوند تا از طريق آن، قدرت سياسي جامعه را نيز به خود منتقل کنند.
البته بايد گفت، بيان مطالب فوق، بدان معنا نيست که خدمات پول را ناديده بگيريم. حداقل بر اين باوريم که پول يکي از بزرگترين اختراعات بشر است. پول، خدمات عظيمي را يدک ميکشد. پول به بهترين نحو ميتواند تقسيم کار را امکانپذير سازد. پول دامنه زماني و مکاني مبادلات را امکانپذير ميسازد. پول، فعاليتهاي اقتصادي را تسهيل ميکند و سرعت ميبخشد. پول ميتواند دولتي کارآمد، قوي، منظم و منسجم را مساعدت نمايد. آنچه را که مطرح ميسازيم، ضعف تلقي رايج نسبت به پول و سازوکار انتشار آن است. نظام پولي حاکم داراي عيوب بزرگي است که براي رفع آنها لازم است تحول اساسي در اين نظام انجام پذيرد.
اين نگرش که بيماريهاي اقتصاد را منتج از پول و نظام حاکم بر آن ميداند، يک تلقي اثبات شده علمي است. در مجموعه نظرات انديشمندان به اين ميرسيم که لازم است پول از حالت ضروري بودن (Essentiality of Money) خارج شود. پول بايد نقش خنثي و ابرخنثي داشته باشد و هزينه مبادله زماني آن صفر شود. پول بايد داراي ارزش ثابت باشد که بتواند نقش اساسي واحد سنجش و معيار ارزش را به خوبي انجام دهد. نهاد رايج پولي که موجب بيثباتي اقتصاد جامعه و فروپاشي ميشود، حذف شود. در سايه پيريزي يک نظام سالم پولي، بسياري ديگر از نقشهايي که براي پول قائل هستيم، ميتواند هموار گردد. بايد جامعه را از تسلط پول رهايي بخشيد.
با توصيف به زبان ساده در قالب کلام بايد دستاوردهاي عظيم علمي در اين ارتباط را ارائه نمود و نشان داد که عمدهترين بدبختيهاي بشري ناشي از جهل نسبت به چگونگي فعاليتهاي اقتصادي است که عمده آن، امروزه از تلقي رايج نسبت به پول و بانکداري معمول ناشي ميشود. توسعه نهاد به اصطلاح اعتبار و مقروض نمودن جامعه و پرداخت ربا در قالب لغات زيبايي همچون «بهره»، «سود»، «نرخ تسهيلات» و «خلق اعتبار (پول) از هيچ» و ... همگي موجب لطمههاي جبران ناپذيري شده است.
اين گفته الکساندر دلمار (Alexander Del Mar) چه زيباست که بيان ميکند «تاريخ تمدن تاريخ پول است». آنچه را که ميتوان در تاريخ بشر مشاهده نموده اين است که پول نقشآفريني بيبديلي در روند تحولات اقتصادي داشته و البته باعث مشکلات بيشماري نيز شده است؛ و يا اين گفته الگين گروس کلوز (Elgin Groseclose) که تاريخ پول تاريخ نزاع انسان در تسلط بر زندگي پول و زندگي کردن با آن و استفاده از آن در انجام وظايف خويش است. انسان با پول زندگي ميکند، اما تاکنون اتحاد موفقي نداشته است؛ و يا به گفته گالبرايت (John Kenneth Galbraith)، «پول ريشه همه اعمال شيطاني است».
تجربه اقوام و ملتها نشان ميدهد که ايجاد و تشديد بندگي و بردگي در رشد بيرويه بدهي است. بحرانهاي پولي و مالي همگي در آلودگيهاي بدهي ريشه دارد. آلودگيهاي بدهي، حد و مرز ندارد. در اين بين براي تضمين پرداختها، از ابزار و وثيقههاي مختلفي اعم از اموال، احشام، خدمه و حتي زن و فرزند استفاده شده است. رشد نمايي بدهي در طول زمان و آثار کاهش ارزشها و دريافت رانت پولي نتيجهاي جز سقوط در پيش نخواهد داشت. رشد نمايي بدهي آن قدر ادامه يافته و خواهد يافت که نه اموال و داراييهاي مردم و نه کل پول ملي، کفاف حتي پرداخت بهره بدهي (و نه اصل بدهي) را نخواهد داشت.
هرچند سرمايه يکي از عوامل اصلي توليد تلقي ميشود، اما شاکله اصلي نظام سرمايهداري، اصالت پولداري و حاکميت پول و نقدينگي است. اين حاکميت بر خلقِ موذيانه پول و اعتبار، وامدهي و اخذ رانت پولي استوار است که نتيجه آن به بردگي کشيدن انسان است.
قوانين نبايد بهگونهاي تنظيم شوند که اجازه دهند، گروهي خاص بر مالکيت عمومي پول تسلط يابند، از «هيچ» اعتبار بسازند و به شگردهاي رذيلانه، مردم را بدهکار و بدهکارتر نمايند و از دسترنج مردم، چه مصرفکننده، چه تاجر و صاحب صنعت، همچون زالو سهمي را در اختيار گيرند.
مباني فلسفي مکتب اصفهان
مکتب اصفهان در تلاش است که اصول خود خاصتاً مباني حرکتي را مبتني بر تفکرات فيلسوف و انديشمند نابغه اسلامي صدرالمتأهلين (رضوان الله عليه) شکل دهد. به علاوه انديشههاي اين مکتب وامدار ديگر متفکران اسلامي ميباشد. همچنين دستاوردهاي انديشمندان الهي در غرب که بعضاً جان خويش را به دليل افکارشان به عناوين مختلف از دست دادهاند و برخي نيز به عنوان محور شرارت و يا مبتلاي بيماريهاي توهمي متهم شدهاند.